ضرب المثل آذری باترجمه فارسی
آراچی گوگلی گن اولور
ترجمه: میانجی دست و دل باز باشد
آرا قاریشیب مذهب ایتیب
نظیر: جهان درهم افتاده چون موی زنگی کی به کیه
آرالیق آتی کور فاتی
منظور: مراد آنکه شغل حسابی ندارد
آرالیق سوزی او یاخار
ترجمه: اراجیف خانه ها خانه ها بر باد می دهد
آراندا خرمادان اولدوم ییلاقدا بوغدادان
نظیر: هم از شوربای قم ماند هم از هلیم کاشان
آرپا اکن بوخدا بیشمز
نظیر: ای نور چشم من به جز از کشته ندروی (حافظ)
آرپا چوره کی تورش ایران آدون ندور خانلار خان
ترجمه: عنوانش بیگ است خوراکش نان جوین و دوغ
آرپادان بوغدادان الیم چیخدی امیدیم سنه قالدی داری خرمنی
ترجمه: دستم از گندم و جو تهی است تنها امیدم به خرمن ارزن مانده است
آرپانن دنی قزلدور سامانی گوموش
ترجمه: جو را دانه زر و کاه سیم است
آداما سوزی بیر یول دییه لر
نظیر: اسب نجیب را یک تازیانه
آدامی پالتارینان تانیمازلار
نظیر: اگر با خرقه کس درویش بودی رئیس خرقه پوشان میش بودی
آدامی تانیه ن یرده قورد یسین
ترجمه: آدمی را جایی که می شناسن گرگ بخورد
آدامن سفیهی شاطر اولار ایتین سفیهی تازی
ترجمه: آدم سفیه شاطر می شود و سگ سفیه تازی
آدون ندیر داش دمیر یو موشانسان یوموشانسان
ترجمه: اگر از آهن سخت تر هم باشی آخر سر نرم می شوی
آدون هیبت لی دور یا منی قورخودوسان ؟
مورد استعمال: چرا داد می زنی مگر خیال می کنی که خواهند ترسید
آدین دیمه قوی بلیمه
نظیر: نامش را نیار خودش را بیار
آرا خلوت تولکی بیگ
نظیر: مهر درخشنده چو پنهان شود شب پره بازیگر میدان شود
آدام بیلمز هانسی سازیینَن اویناسون
نظیر: نمی دانم با کدام سازش برقصم.
آدام دانشا دانشا اشک قاپا قاپا
ترجمه: آدمیان با صحبت و خران با گاز گرفتن مانوس شوند.
آدم گره ک یا مکتبخانه دان چیخا یا دیوانخانه دان
نظیر: دبستانی که باز می شود در زندانی بسته می شود.
آدام مین آجینی اودار بیر شیرینین خاطرینه
نظیر: عیبش را بگفتی هنرش نیز بگو
آدام وار کی قال ایلن قول تاپار ، آدام وار کی آقچه ایلن پول تاپار
ترجمه: اشخاصی هستند که با حرف برده پیدا کنند و نیز اشخاصی هستند که با صرف سیم پول پیدا کنند.
آداملیقی آدامنان ایسته خوش اییی قزل گولدن
نظیر: آدمیت را از آدم بخواه و بوی خوش را از گل سرخ
آجن قارنی دویار گوزی دویماز
نظیر: حریص دائم در غم است هر چه دارد پندار کم است.
آچیق آغز آج قالماز
ترجمه: دهن باز بی روزه نماند.
آچلمامش سفره نین عیبی اولماز
نظیر: سفره نگسترده بوی مشگ دهد.
آچلمامیش سفره نین بیر عیبی وار آچلمیشین مین
نظیر: چو در بسته باشد که داند که گوهر فروش است یا پیله ور.
آختاران تاپار
نظیر: جوینده یابنده است.
آدام آداما گره کدور
نظیر: الانسان مدنی بالطبع
آدام آلتیندا سوز قازان آلتیندا کوز
ترجمه: فرمایشهای چون خودی مانند اخگر زیر دیگ سوزان است.
آللاهدان اوزولمییه نه اؤلوم یوخدور.
«کسی(بیماری) که امیدش را از خدا قطع نکرده نمیمیرد.»
آت آلمامیش آخیر چکیر.
«قبل از اینکه اسب را بخرد آخورش را میسازد.»
آتامین اؤلمه گیندن قورخمیرام، قورخیرام عزرائیل قاپیمی تانییا.
«از مرگ پدرم نمیترسم ،ترسم از این است که عزرائیل در خانهام را بشناسد.»
آج تویوق یاتار یوخودا داری گوره ر.
«مرغ گرسنه در خواب ارزن میبیند.»
آدون ندی رشید بیرین دئ، بیرین ائشید.
«یکی بگو، یکی بشنو»
آز دانیش ناز دانیش.
«کم گوی و گزیده گوی.»
آغاج بار گتیردیکجه باش اگر.
«درختی که بارش بیشتر باشد بیشتر خم میشود.»
آغاجی ایچیندن قورد یئیهر.
«کرم درخت را از درون میخورد.»
آغریمایان باشا دسمال باغلامازلار.
«به سری که درد نمیکند دستمال نمیبندند.»
آغرییان دیشی چکرلر.
«دندانی را که درد میکند باید کشید.»
اوغری پیشیک آغاج گورجک قاچار
«گربه دزده چوب ببینه فرار میکنه»
ایلان هر یئره اگری گدر، اوز یوواسینا دوز گدر.
«مار هر کجا که کج بره ، خونه خودش راست میره. »
اوز گوزینده دیرگی گورمور ، اوزگه نین کینده توکو گورور.
«تیر را در چشم خود نمیبیند ولی مو را در چشم دیگری میبیند.»
اولی دوروپ مرده شیری یویوور.
«مرده بلند شده داره مردهشور رو غسل میده.»
اول قارداشلیغوی ثابت ائله سورا ارث و میراث ایسته
«اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن.»
باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قورتولدو سلام علیک قورتولدو.
« تازمانی که سود میرسد دوست است.»
بورنو یئللی دیر.
«دماغش باد دارد.»
بورنوندان توتسان جانی چیخار.
«اگر دماش را بگیری جانش در میآید.»
بو گونون صاباغی دا وار.
«امروز فردایی هم دارد.»
بیر باشی وار مین سئوداسی.
«یک سر دارد و هزار سودا.»
بیرلیک هاردا دیرلیک اوردا.
«یکدلی هرجا که باشد زندگی آنجاست.»
بیچاق وورسان قانی چیخماز.
«چاقو بزنی خونش در نمیآید.» (کنایه از عصبانیت)
هامیسی بیر بئزین قیراغیدی.
«سروته یه کرباسه»
تاری یازانی بنده پوزا بیلمه ز.
«سرنوشت را نمیشود تغییر داد.»
تولکویه دئدیلر هانی شاهدون دئدی قویروغوم.
«به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
جان وئرهر مال وئرمه ز.
«جانش را بگیر ،ولی مالش را نگیر.»
جوجه نی پاییزین آخریندا سایارلار.
«جوجه را آخر پاییز میشمارند.»
چالما قاپیمی ، چالارلار قاپیوی.
«درم را نکوب ، در تو را هم میکوبند».( آزارم نده کسی هم ترا آزار خواهد داد)
چوخ گزهن چوخ بیلر.
«جهاندیده بسیار می داند.»
حاجی لهلین آرتیخ بالاسی.
جوجه اضافی لکلک .( جوجهای که خود لکلک از لانه بیرون پرت میکند)
دمیر قاپی نین تخته قاپی یا دا ایشی دؤشر.
«در آهنین هم روزی کارش به درب چوبی می افتد.»
دوشانا دئییر قاچ ، تازی یا دئییر توت.
«به خرگوش میگه بدو، به سگ تازی میگه بگیر.»
دوه یه دئدیلر بوینون اگریدی ، دئدی هارام دوزدور کی بوینوم اگری اولا.
«به شتر گفتند که گردنت کج است ، گفت کجایم صاف است ؟»
ده لی دلی نی گورنده ، چوماغین گیزله در.
«دیوانه که دیوانه ببیند چماقش را قایم میکند.»
دولت دوشانی ارابا ایله توتار
«دولت خرگوش را با ارابه میگیرد.»
سوزی آت یره صاحبی گوتوره ر.
«حرف را بینداز زمین صاحبش برداره»
سن چوره گی آت سویا ، بالیق بیلمسه ، خالق بیلر
«تو تکه نان را در آب بریز اگر ماهی نفهمد ، خدا میفهمد.»
ساخلا سامانی ، گلر زامانی
«کاه را نگه دار وقت استفاده آن میرسد»
هیچ کیم اوز قاتیقینا تورش د ئمز.
«هیچکس به ماست خودش ترش نمیگه.»
- ۹۶/۱۲/۱۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.