وبلاگ روستای طاقچه داش

Daş Tarafah Daş kəndidir

وبلاگ روستای طاقچه داش

Daş Tarafah Daş kəndidir

وبلاگ روستای طاقچه داش

دوشیر منیم اورگیمین بندینه
هم شعر یازام همی گدم کندیمه

طاقچه داش دان دانیشام ، یاد الی یم ملتی
دمی یلر گتمه مگیم علتی

گدم چاتام طاقچه داشون اورک آچان داغینا
یکه چیمن اونا بره یولونا

بیر باش ویرام طاقچه داشون دره تپه داغینا
جان و دیلدن بیر اوپیش تورپاغینا

اوشاقلیقم خاطرسی دوشه منیم یادیما
طاقچه داشون ایسی دگه روحوما

یادا دوشه اویناماغیم گزمگیم
لوپورت داشون داشلارینی دوزمگیم

طاقچه داشون قاتیق سوتی کره سی
یاد دان چیخماز پندیر چورک تزسی

کند اوشاقی وطن اونون جانی دیر
کنده گلمگ بیر اجزای قانی دیر

مالک ده اولدون کندی ِ یاد دان چیخارتما
یادوندا قالسون کندی هش نیه ساتما

آخرین نظرات
نویسندگان

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۲
بهمن

نوروز اولین روز سال خورشیدی ایرانی برابر با اول فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی ایرانی و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران ایران باستان است.

خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز هم مردم مناطق مختلف فلات ایران، نوروز را جشن می‌گیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است که امروزه به آن برابری بهاری یا اکیونوس می گویند.

نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.

در برخی از متن‌های کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن‌ها، کیومرث به عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده‌است.پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده‌است که: جم( یما ) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی تخت جمشیدی ارگ جمشید در آنجا فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نوو جم را جمشید نامیدند.مهمترین چهره‌های اسطوره‌ای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدی‌هایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد. در این روز جمشید جهان غیب را در جام جهان‌نما مشاهده کرد. همان جامی که در آن کیخسرو جای بیژن را مشاهده کرد و رستم را به دنبال او فرستاد. اما حکایت دگردیسی و بازآفرینی سیاوش، حکایتی ویژه است که با روایت‌هایی مانند ادونیس، پرسفون، ازیریس یا تمرز قابل‌مقایسه است.

تکم وتکم چی:

هنگامی که برفهادرسینه ساوالان آب شده وبه صورت رودهادرسرزمین پهناورآذربایجان جاری می شودصدای تکم وتکم چی هانیزدرشهروروستامی پیچدکه بازبان شیرین وآهنگین خودبه مردم نویدآمدن بهاررامی دهدوخلق رابرای پاک کردن کینه ازدلهاوگردوغبارازخانه هایشان دعوت می کنند.

تکم یک عروسک چوبی سنتی است.واژه تکم ازدوبخش(تکه)و(م)تشکیل شده است تکه درزبان ترکی به معنی بزنرقوی هیکل که همیشه دررأس گله حرکت می کند. وگله رابه چراگاه ومحل های معین هدایت می کند (م) ضمیر ملکی دوم شخص مفرد است وتکم در واقع به معنی بز نر من است به کسانی که تکم را می رقصانند تکم چی گویند که اشعار مخصوص تکم رابا آهنگی خاص می خواند. تکم عروسکی است چوبین که روی آنرابا مخمل یا پارچه های به رنگ قرمز می پوشانند وروی این پارچه رابا پولک ,زنگوله ,سکه ونیز پارچه های الوان وحتی آئینه تزیین می کنند . هریک از تزئینات تکم علت وفلسفه ای داشته است مثلا زنگوله وسکه برای ایجاد سرو صدا بیشتر بوده تا مردم رااز داخل خانه ها به کوچه ها ودم در خانه ها بکشاند. از سوی دیگر یک ضرباهنگ برای حرکت تکم بوجود می آورد اینکه به دوطرف عروسک طرفین شکم عروسک آئینه نصب می کردند به این دلیل بود که تکم خبر فرارسیدن سال نو را به مردم میداد وبا خود آئینه ای به رسم روشنائی وصفاداشت اینکه در ساخت تکم همیشه از رنگ قرمز برای پوشاندن بدنه اصلی استفاده می کردند شاید به این دلیل بود که در آذربایجان قدیم لباس وتوری سروروی عروس به رنگ قرمز بوده وخواسته اند تکم نیزمثل هرعروسی مظهرشادی وخوشی باشد.

تکم چی هاوتکم گردانان دربین دوچهارشنبه آخریعنی کول چرشنبه وگول چرشنبه می آیندواشعارشان راخوانده ومژدگانی آمدن عیدوفرارسیدن نوروزرا می گیرند.تکم خوانی وتکم گردانی آئینی است که همواره درخطه آذربایجان ومناطق آذری زبان به عنوان سنتی ماندگارومنحصربه فرددرزمینه عید باستانی نوروزموردتوجه مردم بوده وباروش مخصوص خود به اجرادرمی آید.متأسفانه باپیشرفت علم وتکنولوژی,صنعتی شدن وگسترش شهرنشینی ودرنهایت به علت فراهم نبودن بسترارائه آن عقب نشینی کرده ودرحال فراموشی است.

اشعارتکم خوانی:

مهمترین بخش آئین تکم گردانی خواندن اشعارآن است.نمایش های آئینی ساختارنمایشی محکمی ندارندوساختارنمایشی آنهابسیار ساده,صمیمی وروان بوده وبیشتر بیانگرمفاهیم انسانی عصرخودشان است.این نمایش ها به احتمال زیادادامه همان سرودهای ایران باستان هستندکه مربوط به دوره هخامنشیان وقبل ازآن است که به مرورزمان باتغییرشکل به ما رسیده است.اشعار تکم خوانی از لحاظ ساختاری جزو ترانه های عامیانه محسوب میشود. در اشعار تکم خوانی گاهی اشعار مذهبی نیز به چشم می خورد این اشعار بر اساس مستندات موجود از زمان صفویه که بنیان گذار شیعه در ایران هستند وارد این آیین شده واغلب در سالهایی که ایام نوروز با مناسبت های مذ هبی همزمان میشود از این اشعار مذهبی استفاده می شود .

تکم گردانها این گونه آواز سر می دهند:

بوتکه آختا تکه

بویونونداوارنوختاتکه

گاه قول اولارساتئلار

گاهداچئخارتاختاتکه

 

جناب جبرئیل نامه گتوردی

گتورجگین پیمبره یتوردی

مبارک قوللارین گویه گوتوردی

سیزون بوتازه بایراموزمبارک

آیوز,ایلوز,هفتوز,گونوزمبارک

 

وجه تسمیه چهارشنبه درفرهنگ آذری:

به اعتقاد مردم آذربایجان عدد چهار اصل و ریشه طبیعت جاوادنه است.

بر اساس رسمی دیرین در خطه آذربایجان در اسفندماه هر هفته جشنی برای استقبال از بهار بر پا می شد، مردم این جشنها را از اولین چهارشنبه اسفندماه معروف به یالانچی چرشنبه (چهارشنبه دروغین) شروع و مراسم چهارشنبه در دومین چهارشنبه که به ”خبرچی چرشنبه“ (چهارشنبه خبرچی) ، سومین چهارشنبه که به ”کول چرشنبه“ (چهارشنبه خاکستری) و چهارمین چهارشنبه نیز که به ”گول چرشنبه“ (چهارشنبه گل) معروف بود، ادامه می یافت.

به اعتقاد مردمان این سرزمین، عدد چهار اصل و ریشه طبیعت جاودانه است و با توجه به اعتقاد عمیق به چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش در زندگی مردم اولین چهارشنبه را منسوب به باد، دومین چهارشنبه ماه آخر سال نیز منسوب به خاک، سومین چهارشنبه منسوب به آتش و چهارمین چهارشنبه هم منسوب به آب بود.

بر اساس پژوهش های انجام یافته زمان دقیق اجرای این رسم معلوم نگردیده ولی با توجه به نزدیکی اجرای آن به ایام نوروز(اسفند) می توان گفت که اجرای آن بی مناسبت با فرا رسیدن ایام خجسته نوروز نبوده است چه بسا که این رسم در حوزه های فرهنگی آذربایجان شرقی و استان اردبیل نیز به لحاظ فرا رسیدن نوروز برگزار می شده است اشعاری که تکم چی های حوزه یاد شده در این ارتباط می خواندند نیز می توان موید همین مطلب باشد.

چهارشنبه سوری دربخش ارشق(روستای طاقچه داش)

صبح چهارشنبه سوری بانوان روستا گردهم می آمدندبه چشمه روستا می رفتندوهمراه خودجاروکهنه وپیازمی بردند.منظورازبردن جارواین بودکه مشکلات،بلایا دردورنج سال گذشته راجاروکرده وبه چشمه روستا ریخته تاآب جاری آن راببردپیازهاراجویده وآن را داخل چشمه انداخته تا تلخی روزهای گذشته داخل آب چشمه ریخته شودتاآب ببردوروزهای خوب وشیرین پیش روداشته باشند بعدازروی چشمه به این طرف وآن طرف می پریدندوشعری می خواندند.

آقیریقیم،بوقوریقیم،باش آقریم،دیش آقریم توکیل قال سودا.

سپس دست وصورت خودرا باآب چشمه شسته و2کوزه آب پرکرده برای نهره که باآن کره تهیه می کردند می بردندتا کره آن برکت پیدا کندزیاد شود.بعد برای اعضای خانواده اسفند دود می کردند تاازچشم بددرامان بمانند.

درشب آخرین چهارشنبه سال مردم روستا به ویژه نوجوانان وجوانان با پوشال وهیزم درجلوی منازل خودشان آتش روشن می کردندوازروی آن می پریدندوباهلهله وشادی ازنوروزاستقبال می کردند.سپس خانواده پدری هدایای خریداری شده رابه همراه غذاهای مخصوص درسینی بزرگی قرارداده وروی آن راباپارچه های رنگی تزیین وبه خانه فرزندان دختر می فرستادند.

طبق این سنت دیرینه پسران جوان دراین شب کمربندهای پارچه ای یا دستمال خودراازروشنایی بام ها ویاپنجره همسایه ویا اقوام خودآویزان کرده وصاحب خانه بدون آنکه درصددشناسایی آنها باشد هدایایی به پارچه می بستنداین آیین بیشترتوسط جوانانی انجام می شدکه به دختری علاقه مند بوده وبه آرزوی وصلت بااوبرای قورشاخ آتماق یعنی دستمال انداختن به خانه دختررفته وبه این نیت درباره آنچه که به دستمال یا کمربند آنها بسته می شد تعبیراتی می کردندالبته درحال حاضربرخی سالخوردگان منطقه هنوزهم معتقدندکه چون شنیدن سخنان بدیاخوب درشب چهارشنبه سوری درزندگی فردشنونده تاثیرداردودراین شب نبایدسخنان ناامیدکننده درمیان افرادوخانواده ها ردوبدل شود.

بایرامیدی گئجه قوشی اوخوردی

                آداخلی قیزبیگ جؤرابی تؤخوردی

هرکس شالین بیرباجادان سؤخوردی

               آی نه گؤزل قایدادی شال سالاماق!

بیگ شالینابایراملیغین باغلاماق!

               شال ایسته دیم منده ائوده آغلادیم

بیرشال آلیب تئزبلیمه باغلادیم

                غلام گیله قاشدیم،شالی سالادیم

فاطمه خالامنه جوراب باغلادی

                 خان ننه می یاداسالیب،آغلادی

 

 

پنج شنبه آخرسال:

مردم روستا پنجشبه آخرسال به قبرستان می رفتندوباخود خوراک می بردندوبه دیگران خیرات می کردندوبرسرمزارمردگان خودواهل قبور فاتحه می خواندند این آیین به ویژه برای خانواده هایی که درطول سال عضوی ازخانواده خودراازدست داده اندحتمی وواجب بوده است.خانواده ها یک روزمانده به سال تحویل حلواوخرما برسرمزاراهل قبورخود می گذاشتندوشمع یاچراغ روشن می کردند.

ازدیگرکارهای مردم روستا قبل ازسال نو نظافت وخانه تکانی,شستشوی فرش وگلیم و...کاشت سبزه,رنگی کردن تخم مرغ:پوست پیازرادورتخم مرغ می پیچیدنددرآب می جوشاندندتارنگ قهوه ای یاسبززیبایی به خود بگیرد.تهیه گندم بوداده یاقورقا برای اینکارگندم را داخل ماهی تابه می ریختندتا سرخ وبوداده شود,آوردن گل نوروزگولی برای سرسفره عید,پهن کردن سفره عیدوگذاشتن قرآن وآینه وسبزه,تخم مرغ رنگی,گندم بوداده(قورقا)وشیرینی که خودشان تهیه کرده اندو...سپس مردم لباسهای نو خودرا می پوشیدندسرسفره عیدمی نشستندبزرگترها قرآن می خواندندودعامی کردندتا سال تهویل شود.سال که تحویل می شد بچه ها نزد بزرگترها می رفتندتا عیدی خودراازبزرگترهادریافت کنند.ازدیگررسومات عید عیدی دادن پدروبرادران به دختر شوهرکرده می باشد.

                        

بعدازتحویل سال اول رسم این بودکه به خانه کسانی بروندکه نوروزاول درگذشت عضوی ازآن خانواده است.مردم روستا روزاول عیدبه دیدارپدرومادروبزرگترهاوبقیه افراد فامیل می رفتندونوروزرابه همدیگرتبریک می گفتند.روزهای دوم,سوم عیدمردم به دیدوبازدیداهالی روستا می پردازندوبه خانه تک تک اهالی روستا م روند.روزهای بعدمجالی برای دیدن اقوام دوردست است وهرکس به دیدن آشنایان خوددرشهرها وروستاهای دیگرمی روند.

سیزده به در(طبیعت گونی)

مردم روستا روزدوازدهم عیدهمه وسایل راتهیه می کردندغذا اماده می کردندوهرچه ازخوراکیهای عید باقی مانده برای صبح سیزده به درآماده می نمودند.بعد به صورت دسته جمعی عازم کوه وباغ های اطراف روستا می شدند.بعد آش دوغ وچایی هیزمی تهیه ونوش جان می کردند.بعدازآن مردها وپسران جوان مشغول بازیهای محلی مثل قیش گوتی ,چلینگ آقاج ...بچه ها ودختران هم مشغول تاب بازی می شدند.سیزده به درازطلوع آفتاب وتا پاسی ازشب ادامه داشت.

 عصراین روزویژه سبزه گره زدن دخترهاست که درواقع برای گشایش بخت خوداین کارراانجام می دادند.

منابع:ویکی پدیا,سایت ساوالان خبر,خیاونیوز,خبرگزاری مهر آیین ورسوم بخش ارشق(روستای طاقچه داش)

  • ایرج کوهی طاقچه داش
۰۸
بهمن

مراسم باران خواهی به منظوربارش باران یابه اصطلاح محلی(دوودی-دوودی)

بانوان روستا گردهم میآمدندویکی ازبانوان راسوارچهارپا میکردندوصورتش را باشال یاروسری میپوشاندندکه (گوجاننه)نام داشت.بانوان روستا به همراه گوجاننه برای جمع آوری نذورات  جلوی درهمسایه ها میرفتندودراین هنگام اشعاری نیزمیخواندندکه عبارتنداز:

دوودی,دوودی دوش دوودی

                             بیزیم باغا دوش دوودی

                دوودیه سلام وردیم من     

آلاه بی یاقیش گوندرگوتیسون داغ داشی

همسایه هاونذورات خودراکه (گندم-آرد-تخم مرغ-شکر-شیر...)بودمیدادندو یک کاسه آب هم به سرگوجا ننه میریختند به نیت اینکه باران بباردوخیرو برکت زیادشود.بانوان روستا بعد ازاینکه نذورات راازهمسایه ها جمع آوری نمودند

با آن نان فطیر,شیرینی,حلوا...تهیه میکردندبه مسجد روستایامقبره سلطان حیدرمیبردندوخیرات مینمودند به این امید که مراسم باران خواهی به منظور بارش باران موردقبول خداوند قراربگیردوخشک سالی بابارش باران پایان یابد.ونیزسنگ یا کلوخی ازمقبره سلطان حیدر برداشته وبه دهانه چشمه روستا میگذاشتندتابه نیت این تربت پاک آب چشمه زیاد شودوخشک سالی به لطف خداوند پایان یابد.   

منبع(به نقل ازاهالی روستا)

     

  • ایرج کوهی طاقچه داش
۰۱
بهمن

شاید کمتر شنیده باشیدولی معادل آذری (رنگها,ماهها,خصوصا روزهای هفته)درزبان ما وجود دارد که متأسفانه کمترشاهد استفاده ازآنها درگفتارروزمره خودهستیم که عبارتنداز...

  • ایرج کوهی طاقچه داش